محل تبلیغات شما

یه نفری کوچیک که بودیم گاهی غذا می پخت و بشقاب عذا رو میگذاشت جلومون 

یه روزی باهاش دعوام شد مامان هم نبود

بشقاب عذا رو از جلوم برداشت 

این اخلاقش همیشه منو توی فکر می برد وقتی بزرگ شدیم فهمیدم که اون اخلاق به ظاهر بی اهمیت شخصیت واقعی اون بود 

یعنی تا زمانی تغذیه می شدی که همراهش باشی زمانی که ساز مخالف می شدی

اما اون از یه چیزی غافل بود اونم اینکه من کسی نبودم که دوباره به اون دست اعتماد کنم

برای همیشه


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها